پارسال تقریبا آذر ماه بود که با مدیرمون صحبت کردم برای یه کار جدید که قرار بود خودم هم توش ذی نفع باشم. که شروعش اینجا نوشتم.

اونروز دوستم که با من هم تیمی هست روی این پروژه خواست که با مدیرمون صحبت کنیم و گفت که به نظرم خیلی داریم کور جلو میریم و بهتره قبل از اینکه جلوتر بریم به فکر یه طرح کسب و کار شفافتر باشیم .

خلاصه اینکه آخرای جلسه نفهمیدیم چی شد که دیدیم داریم درباره کنسل کردن پروژه حرف میزنیم و الان کلا توی یه حالت بلاتکلیفی هستم توی شرکت و هیچ کاری دستم نیست.

بعد از کلی صحبت به این نتیجه رسیدیم که با توجه به شرایط فورس جاری شرکت و مملکت عاقلانه نیست که روی چیزی وقت بزاریم که اینقدر بلند مدت هست و معلوم نیست آخرش چی بشه. تلویجا صحبت درباره این شد که بتونیم روی کارهای فریلنسر خارجی تمرکز کنیم توی شرکت اما خب مدیرمون گفت که نیاز داره که بیشتر فکر کنه چون این کار یک چرخش خیلی بزرگ محسوب میشه و باید همه چوانب رو سنجید.

من از پارسال از حقوق اینجا زیاد راضی نبودم، البته افزایش حقوق بد نبوده اما پیشنهاد های بهتری هم دارم که فعلا جواب رد دادم و امیدم این بود که بتونم روی یه پروژه ای کار کنم و بالاخره مجبور نباشم تا آخر عمر کدنویس بمونم.

فعلا که پروژه کنسل شده هست و امیدی بهش نیست و منم خیلی نسبت به آینده ناامید شدم. الان هیچ دلیلی برای موندن توی این شرکت ندارم جز اینکه بتونیم به یه چارچوب برای درآمد بیشتر در آینده برسیم.

از طرفی عوض کردن شرکت بعد از یک سال و نیم برام ساده نیست و خیلی چالش بر انگیزه و مطمین نیستم که کار درست در شرایط فعلی چیه.

رفتن به یه شرکت دیگه برای نهایت یک تومن بیشتر آیا واقعا با این شرایط گرونی کار درستی هست؟ خوشم نمیاد که برم دوباره یه جای دیگه از اول بخوام همون کارمندی باشم که پروژه میریزن پشت دستش و اینم دائما باید استرس داشته باشه و آخر ماه هم که حقوق میگیره بازم باید بره از پشت ویترین همه چی رو ببینیه و چند سال بعد هم که با خون دل پولی پس انداز کرده یک شبه با ت های غلط این مملکت دود بشه بره هوا.

هعی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

photo art دکتر و درمان با دارو مرگ ارائه انواع کتاب هاي کمک درسي و کنکور باران... همیار کنکور یادداشت های یک سوسک صورتی سلامت کودک و نوزاد زندگی لبخندهای عمیق