هفته پیش یه شماره بهش دادم و تاکید کردم که دوستم خیلی سفارش این یکی رو کرده. حتما زنگ بزن.

گفت که حالا باشه بعدا و دارم الان میرم شهرستان و نمیشه زنگ بزنی، کلی بحث کردم که خب چه ربطی داره یه زنگ بزن بگو ببینم چی میگن اصلا.

اول بهونه میکنه که خب این شماره معلوم نیست مال کیه! میگم خب زنگ میزنی میپرسی میفهمی! چرا سختش میکنی؟!

بعد بهونه میکنه که میخوام برم شهرستان و نمیشه! میگم آخه چه ربطی داره؟!

بعد بهونه میکنه که اگر زنگ زدم و گفت همین فردا قرار بزاریم چی؟! میگم خب بگو نمیتونم! مگه کاری داره این حرف؟ چرا سختش میکنی؟!

حالا که بعد از یک هفته از شهرستان اومده میگم خب حالا اون شماره رو زنگ نزدی؟ میگه شماره رو گم کردم!!

این همه بهش میگم یه دفترچه 4 تومنی بگیر اینارو اونجا بنویس، نه اینکه هر شماره ای رو روی دستمال کاغذی و کاغذ پاره ای بنویسی بعد گم بشه؟ یه مدیریت به این سادگی رو چرا اینقدر سختش میکنی؟!

بعد که بهش غر میزدم ناراحت میشه و داد میزنه که چرا خفت ام میدی! نمیفهمم واقعا چه ربطی داره؟ خب توقع داری وقتی اینقدر راحت میگی که شماره رو گم کردم هیچی هم بهت نگم؟

هیچی دیگه، کلی دعوا کردیم و آخرشم میدونم بازم هیچی.

خدا کار هیچکس رو لنگ آدم بی عرضه و بی نظم نکنه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Yolanda دل نوشته های یه زندانی شهریار حسینی ستاره سهیل مدیریت بازرگانی -بین الملل سایت رسمی پاسدار رشید اسلام شهید علی بتو دمو آهنگ demoahang کولر گازی بانه