توی این دعوای اخیر با برادرم فهمیدم که چقدر میتونه برای یه بزرگتر پیش قدم شدن برای آشتی سخت باشه!
البته منکه دلم نمیخواست آشتی کنیم ااما فکرشم برام خیلی سخته.
اگر یک بزرگتر برای آشتی پیش قدم بشه و نه بشنوه خیلی خیلی بیشتر خرد میشه تا اون کوچیکتره.
با خودم فکر میکردم که چقدر خوب شد که وقتایی که من با حضرت دوست دعوام میشد و فرداش اون سعی میکرد با چندتا محاوره معمولی اوضاع رو عادی جلوه بده، بد برخورد نکردم و منم بدون اینکه بخوام به غرورش لطمه بزنم باهاش همراه شدم و کمک کردم اوضاع به حالت عادی برگرده و همه چی فراموش بشه.
وگرنه خیلی خیلی داغون میشد غرورش.
توصیه میکنم اگر با بزرگتر دعواتون شد پیش قدم بشید برای آشتی. اما اگر بزرگتره پیش قدم شد بدونید که اصلا نباید از موضع قدرت نگاه کنید و بدونید که در این حالت اگر شما نه بگید ده برابر بزرگتر رو خرد کردید.
درباره این سایت